فرهنگیان پرس؛ کمال طلبی و ایده آل گرایی مشکلی است که گاهی حتی خود ما هم به آن دچار می شویم. آلن دوباتن در کتاب شغل موردعلاقه از اصطلاحی صحبت می کنند که لفظ مودبانه تر آن دستشویی رفتن است تا نکته مهمی را برای ما یادآور شود.
او می نویسد: «در بسیاری از چالشهای شخصی و شغلی گاهی دچار این فکر فلجکننده میشویم که با توجه به شناختی که از خودمان داریم افرادی مثل ما امکان ندارد به موفقیت و پیروزی برسند، با خود فکر میکنیم که بیتردید واقعا چقدر احمق، مضطرب، خامدست، ناپخته، مبتذل و کودنایم. ما امکان موفقیت را به دیگران واگذار میکنیم، زیرا خودمان را اصلا در رده افرادی نمیبینیم که اطرافیانمان تحسینشان میکنند.»
او تصریح می کند که «ما خودمان را از درون میبینیم اما دیگران را صرفا از بیرون میبینیم. ما همواره از اضطرابها، تردیدها و حماقتهای خودمان از درون آگاهیم. ولی همه چیزی که ازدیگران میدانیم چیزهایی است که با ما درمیان گذاشتهاند. حرفهای دیگران یک منبع اطلاعات بسیار محدودتر است و در عین حال اطلاعات را به شکل تصفیه شده در اختیارمان میگذارد. ما به کرات ناگزیر به این نتیجه میرسیم که حتما جز ناجورترین و انزجارآورترین انسانها هستیم، در حالی که در واقع به هیچوجه اینطور نیست.»
حرفهای دوباتن روشن است. آدمهایی که ما به عنوان موفق میشناسیم، اکثرا هیچ حرفی از روزهای سختشان نمیزنند و ما از تناقضات درونی آنها و حماقتهایشان آگاه نیستیم. از بیرون تنها موفقیتهای آنها را میبینیم، در حالی که حتما و حتما آنها هم حماقت و بیخردی داشتهاند. حتما آنها هم روزهای ناخوب داشتهاند.
حالا دوباتن راهکاری برای نیفتادن در دام این تفکرات پیشنهاد میدهد: میگوید آن آدمهای موفق را در حال رفتن به دستشویی (و انجام اعمال مربوطه) تصور کنید. احتمالا حتی تصورش هم برای ما سخت است. مگر فلانی دستشویی هم میرود؟
عجیب است، نه؟
ما حتی نمیتوانیم آن آدم موفق را در حالت قضای حاجت تصور کنیم. پس چطور میتوانیم بپذیریم که او هم دچار تردید، اضطراب، حماقت و شکست شده؟
نتیجه چنین نگاهی هم زدن برچسبهای ناتوانی به خودمان و تواناییهای غیرقابل دستیابی به آن فرد موفق میشود. برچسبهایی که نه لایق ماست و نه لایق او.
به عنوان تمرینی برای رهایی از این دام هم دوباتن پیشنهاد میدهد ببینیم چه ضعفهایی در درون ماست که دیگران از آن مطلع نیستند؟ چه چیزهایی هست که دیگران نمیدانند و با دانستنش حیرتزده خواهند شد؟ آنها را لیست کنید.
حالا به این فکر کنید که اگر ناتوانیهای شما اغلب پنهان میماند، احتمال بسیار زیادی هست که همین اتفاق برای دیگران هم بیفتد.
با این تغییر نگرش، راه برای تلاش بیشتر باز میشود و احتمال افتادن در دام ناامیدیِ ناشی از ناتوانی کمتر میشود.
به نظرم استفاده از مثال دستشویی رفتن کمک زیادی به ماندگاری این ایده در خاطرمان میکند و احتمال تغییر نگرش را بیشتر میکند، فکر کنم شما هم مثل من به دوباتن برای استفاده از این مثال حق بدهید.
- منبع خبر : امین آرامش