فرهنگیانپرس/ احمدرضا حجارزاده: علی رزاقی را به عنوان فیلمساز و بیش از آن ایدهپرداز و خالق تیزرهای متفاوت و جذاب تلویزیونی میشناسند. او دارای مدارک کارشناسی ارشد ارتباطات جمعی از دانشگاه پونا هندوستان و کارشناسی کارگردانی سینما، از دانشگاه سوره تهران است. این مدرس دانشگاه جامع علمی کاربردی تاکنون مستندهای صنعتی و اجتماعی، تیزرهای تبلیغاتی و فیلمهای کوتاه داستانی فراوانی ساخته است.
رزاقی آگهیهای تبلیغاتی خلاقانه میسازد و پژوهش میکند تا در مستندهای حتی صنعتی، واقعیتهای زندگی را به هنر گره بزند. این برای او شغل نیست. بازسازی دوباره تجربههای زندگی به شکل زیباییشناسانه است. او از کودکی در آرزوی فیلمسازشدن به تئاتر و سینما رو آورد و با تحصیل در رشته کارگردانی سینما این موضوع را به بخشی از زندگی خود مبدل ساخت.
فعالیتهایش در مقام پیش از کارگردانی مستند و تیزرهای تبلیغاتی از اوایل دهه هشتاد آغاز شد و در چند پروژه مستند و داستانی در مقام دستیار کارگردان به تجربهاندوزی پرداخت تا اینکه با تدوین و ساخت طراحی تیتراژ وارد عرصه حرفهای شد.
خودش میگوید «اوایلِ تجربه کاری در دفتر فیلمسازی، راش (تصاویر اولیه تصویربرداریشده بدون تدوین) از موضوعات مختلف در اختیارمان میگذاشتند و ما وظیفه داشتیم از آنها مستند دربیاوریم؛ مستندی که نه پژوهشی داشت و نه فیلمنامهای. یک نفر دوربین به دست گرفته بود و با کمترین سواد فنی و هنری چیزهایی ضبط کرده بود. اغلب با چند مصاحبه سر و ته کار را هم آورده بود و ما برای پخش در تلوزیون این مستندها را تدوین میکردیم اما امروز با وجود منابع مختلف و کتابهای باارزش که مترجمان گرانقدر زحمت بسیاری کشیدهاند، میتوان با دانش عمیقتری به مستندسازی پرداخت. در آن دوره چون آشنا و رابطهای در عرصه فیلمسازی داستانی نداشتم از طریق یکی از کانونهای آگهی و تبلیغاتی به ایدهپردازی و نگارش طرحهای تیزرها و کارگردانی آنها در کنار مستندسازی صنعتی روی آوردم».
رزاقی همچنین عضو جامعهی اصناف سینمای ایران (خانه سینما) و انجمن صنفی کارگردانان سینمای مستند است. با این فیلمساز کاربلد و موفق دربارهی روند ساخت تیزرهای تبلیغاتی و فیلمسازی گفتوگویی داشتهایم که خواندن آن خالی از لطف نیست.
شما در عرصههای مختلفی مثل نویسندگی،کارگردانی، تدوین و ایدهپردازی فعالیت داشتهاید. بیشترین علاقهتان برای فعالیتهای فرهنگی هنری در کدام بخش است و چرا؟
برای من کندوکاو در پستوهای ذهن مهمترین بخش یک فعالیت فرهنگی و هنری است. ایدهپردازی میکنم و مینویسم. اگر مجالی باشد آن کلمات را به تصویر برمیگردانم. در همه حال این کارها برایم لذتبخش است و من آن را امری خلاقانه میدانم. اغلب شرایط فیلمسازی با امکان محدود اتفاق میافتد و همیشه با خود میگوییم هیچ ببینندهای خبردار نخواهد شد که ما ساعت 2 صبح بیدار شدیم تا پلان گرگ و میش بگیریم و با سرما و گرمای نفسگیر جنگیدیم تا یک تجربه سحرانگیز را نشان بدهیم.
بسیار پیش آمده نماهایی که دوست داریم، به دلیل نبود امکانات تغییر کرده و برای آن گریستهایم اما همیشه در همه عرصهها لذتی خلسهوار با ما بوده، چون آنچه فکر میکردیم، به واقعیت نزدیک شده است. در نهایت با خلق اثر، مولف میمیرد و آن اثر هویت مستقلی از هنرمند مییابد و اگر با مخاطبانش ارتباط برقرار نکند، ماندگار نخواهد شد.
چه عواملی شما را دلبسته و وابسته به این کار کرده است؟
دو چیز مرا وابسته به این کار کرده، اول اینکه رویاها یا قصههای ذهنم را به تصویر بکشم،کاری که از کودکی با تعریفکردن قصههایی که میخواندم یا تخیل میکردم، آغاز شده و اکنون فراتر رفته و به جانبخشیدن آن قصهها میانجامد و دومین چیز، تغییری است که با هر قصه جدید، درونم روی میدهد. با هر پروژه، فکری یا نگاهی در من متولد میشود و تجربهای نو را آزمایش میکنم و این معنای من در شریکشدن با انسانها در تجربیاتشان است.
به نظرتان تفاوت تولید فیلمهای داستانی بلند و تیزرهای تبلیغاتی، صنعتی، در چیست و انتخاب و اولویتتان با کدام گروه است؟
هر اثر هنری در بیانی یگانه و منحصر بهفرد که مختص آن است، خلق میشود و چون اصل موضوع آفرینش است، نوع کار برای من فرقی ندارد اما فارغ از این موضوع از لحاظ ساختاری یک تیزر تبلیغاتی در زمانی محدودی حدود 30 ثانیه میتواند تکه کوچکی از یک فیلم بلند داستانی باشد و نهایتاً طی حداقل یک روز تولید بشود؛ اتفاقی که برای یک فیلم ممکن است ماهها به طول انجامد. با این وجود هر دو، از مراحل پیشتولید (ایدهیابی و نگارش فیلمنامه)، تولید (تصویربرداری) و پستولید (تدوین، صداگذاری و ایجاد جلوههای ویژه تا انتخاب یا ساخت موسیقی و پخش) مسیر یکسانی را طی میکنند.
اغلبِ فیلمهای کوتاه و تیزرهای صنعتی و اجتماعی که تاکنون کارگردانی و تدوین کردهاید، سفارش شرکتها و موسسههای بزرگ و مشهور خصوصی و دولتی بودهاند. وقتی کارهای سفارشی انجام میدهید، چه قدر متکی به نظر و سلیقهی سفارشدهنده هستید و تا چه میزان نگاه هنری و تکنیکی خودتان را در مقام کارگردان وارد اثر میکنید؟
توجه داشته باشید که فیلمهای مستند یا تیزرهای تبلیغاتی و صنعتی با هدف معرفی، ارتقای سطح برند و فروش محصول تولید میشوند و قرار است جایگاه یک سازمان، توانمندیهای یک شرکت صنعتی یا کارخانهای را به نمایش بگذارند. در جلساتی که با سفارشدهندگان برگزار میشود،گفتوگوهای طولانی و تفسیر توضیح بسیاری درباره توانمندیها و نحوه کار صورت میگیرد و در بسیاری موارد ممکن است کارفرمایان با اعمال سلیقههای شخصی موجب افت سطح کیفی تبلیغات و ارزشهای فیلم بشوند. ناگفته نماند کارفرمایانی نیز هستند که با اعتماد خود به ما موجب اعتلای کار افزایش سطح بهرهوری تبلیغات بودهاند.
هر اعمال نظر باید مورد برسی قرار بگیرد و اگر در جهت رشد کار نباشد تا حد ممکن حذف بشود. مثلاً اگر بیماری به پزشک مراجعه بکند، نمیتواند خود روشی به دکتر پیشنهاد بدهد یا به جای بودجه جراحی، هزینه یک پانسمان سرپایی را پرداخت بکند. لازم است مشاوران تبلیغاتی با شفافسازی و توضیح کمی و کیفی کار مسیر درست و منطقی را پیش روی سفارشدهنده قرار بدهند تا علاوه بر اجرای شرایط تکنیکی، ارزشهای زیباییشناسانه کار حفظ بشود. معتقدم در هر اثری میتوان زیباییشناسی داشت، حتی اگر یک فیلم صنعتی باشد، زیرا در صورت لغزیدن در یک فضای گزارشی فیلم تاریخ مصرف پیدا کرده پس از سپریشدن دوره خود ارزش دیدن ندارد. مثال فاخر این موضوع، فیلم «موج مرجان و خارا» که سال 41 که درباره توسعه جزیره خارک توسط ابراهیم گلستان ساخته شد و اکنون نیز علاوه بر ارزش تاریخی، از مفاهیم غنی هنری برخوردار است.
وقتی سراغ تولید کارهای داستانی میروید، ایدهیتان را از کجا پیدا میکنید؟ به چه ژانر و مضمونی بیشتر برای تولید فیلمهای داستانی گرایش دارید؟
تجربه فیلمهای داستانی من شامل 4 فیلم کوتاه است که به ترتیب زمان،«توهم توطئه» در ایران ساخته شد، «باج»،«سنگریزهها» و «سیندرلا» در هند تولید شدهاند و «برداشت آخر» یک سریال مستند داستانی که در ایران برای شبکه دو ساختم.
غیر از سریال، هر چهار فیلم کوتاهم اقتباسی از داستانهای کوتاه نویسندگان ایرانی و خارجی است، چون معتقدم نیروهای بیپایانی درون داستانها نهفتهاند که نویسندگانی چیرهدست پیش از من همچون زیربنای محکمی آنها را بنا نهادهاند و میتوانم با خیال راحت ساختمان خودم را بر پایه آن بسازم. متاسفانه در حال حاضر جز معدودی، هنرمندان ما با ادبیات قهر کردهاند. شاید فیلمنامهنویسبودن به نوعی کلاس کاری محسوب میشود. با این حال دلیل عدم اقتباس فیلمسازان جای بحث دارد.
یکی از رشتههای هنری که در آن فعالیت دارید، مدیریت ایدهپردازی است. این عبارت دقیقاً به چه معناست و منجر به تولید چه آثار و محتوایی میشود؟
زمانی که بتوانید ترکیب جدیدی، از عناصر آشنا و قدیمی به دست آورید، ایده جدیدی خلق کردهاید. برای این کار باید آموزش دیده باشید و آن آموزشها را به صورت عملی در طول زمان تجربه بکنید. در ایدهیابی برای تبلیغات باید به کمک تواناییهای ذهنتان فراتر از رویه عمومی عمل بکنید. فرد خلاق هیچ عقیده جدیدی بروز نمیدهد. در واقع کاری که او ارائه میدهد، تلفیقی جدید از عقایدی است که پیشتر در ذهن داشته.
البته توجه داشته باشید این موضوع ربطی به هوش افراد ندارد. مثال معمول و معروفی عرض میکنم.کاربرد آجر برای چیست؟ بناکردن ساختمانها، پلها و هر نوع ابنیهای که متصور بشوید اما راه خلاقانه استفاده از آجر این است که از آن برای نگهداشتن درِ اتاق زمان وزش باد استفاده کرد. مدیر ایدهپردازی کسی است که تیم ایدهپردازی را برای خلق ایدههای نوآورانه در زمینه تبلیغات هدایت میکند.
در اتاق فکرهایی که توسط کانونهای تبلیغاتی تشکیل میشود، مدیر ایدهپردازی موظف است پس از مطالعه درباره موضوع یا کالایی که باید تبلیغ بشود، تیم ایدهپردازی را به سوی طرحها و ایدههای درخشان تبلیغاتی راهنمایی بکند تا ایدهپردازان با تواناییهای خلاقانه خود، روایتپردازی و داستانگویی بکنند.
طرحهایی که از این اتاق فکرها بیرون میآیند باید بر میزان همراهی و همدلی مخاطبان نسبت به موضوع تبلیغاتی اثر گذاشته و آنها را با محصول یا برند درگیر بسازند.
عمدتاً فعالیت من در قسمت تشکیل تیم ایدهپردازی و نگارش فیلمنامه برای تیزرهای تبلیغاتی است.
در جنس کاری که شما ارائه میدهید، چه تفاوتهایی میان ساختار و کارگردانی یک تیزر تبلیغاتی، یک فیلم مستند با یک اثر داستانی وجود دارد؟
کارگردان فیلم داستانی برای قوامبخشیدن به درام داستانی فیلم در مرحله نگارش فیلمنامه امکان تغییر در روایت و فضای فیلم را دارد، چون همه چیز در فیلم داستانی به تخیل فیلمنامهنویس بستگی دارد، حتی اگر بر مبنای یک ماجرایی واقعی نوشته بشود، ولی در کارگردان مستند برعکس این موضوع باید طوری عمل بکنید که اصالت ماجرا مخدوش نشود.
او بدون اتکا به تخیل داستانپردازانهی ذهنیت شخصیاش سعی میکند ذات واقعی ماجرا را برای مخاطبان روایت بکند. در اصل کارگردان مستند بیشتر به مدیریت رخدادهای واقعی درون قاب تصویر میپردازد. بر همین اساس موفقیت یک مستند بیشتر مدیون سوژهی مستند یا رخدادهای غیرمنتظره است که برابر دوربین پیش میآید.
مستند تفسیر خلاقانه واقعیت است. بنابراین هنر انتخاب و قدرت نگاه کارگردانش مسالهی مهمی هست که در آن تجربه و مطالعه نقش کلیدی دارد.
در حالی که در فیلم داستانی نویسنده، بازیگران، تصویربردار همه عوامل حتی اشیای صحنه، صدا و موسیقی همه و همه تحت تسلط کامل کارگردان هستند و او مسوول مستقیم همه جزییات ساختاری و محتوایی اثر محسوب میشود، همه چیز طبق خواست و اراده او یا دستکم با تایید نهاییاش اتفاق میافتد، چراکه نقش آفرینندگی او به مراتب بیشتر از کارگردان فیلم مستند مورد توجه است.
با وجود اینکه هر دو ساختار مستند و داستانی دارای فیلمنامه هستند،کارگردان فیلم مستند بیشتر از کارگردان فیلم داستانی با مقولههایی چون شانس و اقبال مرتبط میشود، چون ممکن است ساعتها در انتظار شکار یک رویداد منتظر بماند و چیزی عایدش نشود و پیچیدهتر اینکه آن یک بار فرصت شکار رویداد را دارد و تکرار صحنه مستند غیرقابلتصور است، چون ماجرا، مصاحبه، عکسالعملها، همه واقعیاند اما در فیلم داستانی لحظات تصادفی کمتر پیش میآید و اصلاً نمیشود و نباید بر مبنای شانس و اقبال و بدون برنامهریزی دقیق اقدام به فیلمبرداری صحنههای پرخرج فیلم داستانی کرد.
با توجه به اینکه سابقهی طولانی و پرباری در زمینهی نویسندگی،کارگردانی و تولید فیلمهای کوتاه دارید، چرا تاکنون برای ساخت فیلم سینمایی بلند اقدام نکردهاید؟
فیلم سینمایی ساختار پیچیدهتری دارد، چون فاکتورهای بسیاری از دانش فنی گرفته تا زیرمتن فکری در تولید دخیل است.
هرچند در مملکت ما داشتن رابطه امری واجبتر از همه فاکتورهای فنی محسوب میشود و اینگونه است که فیلمهای آنچنانی پرده سینماها را اشغال میکنند. من معتقدم اولین اصل یک فیلم خوب بیبرو برگرد فیلمنامه است؛ ارزشی که به هر کارگردانی جرات ورود به این عرصه را میدهد و پس از آن عبور از سدی مرتفع برای یافتن سرمایهگذار.
آیا از جایگاه و موقعیت امروز سازندگان تیزر و تدوینگران ایران راضی هستید؟ به نظرتان به اندازهی حضور و زحمتی که در کار خود میکشند، مورد توجه و محبوبیت جامعهی فرهنگی و هنری هستند و حق و حقوق مناسبشان را دریافت میکنند؟
کار فیلم سخت است و از جهت ذهنی و روانی بیشترین فشار را بر خالقش وارد میکند. این نکته را در کلاسهای درسم به دانشجویان بسیار گوشزد میکنم که صرفاً برای گرفتن مدرک دانشگاهی هنر،کسی برای شما ارزش قائل نخواهد شد.
البته بدون دانش هم شما فیلمساز خوبی نخواهید بود. با اینحال توجه به دانش بدون تجربه آب در هاون کوبیدن است و برای کسب تجربه باید سالها بگذرد تا ترکیب دانش و تجربه از کسی کارگردان یا تدوینگر خوبی بسازد و اگر روزی شناخته بشود، بیشک از حقوق و مزایایی برخوردار خواهد شد.
به این فاکتور مهم هم توجه بکنید که مخاطب یک اثر در چه بستری رشد میکند و چگونه سلیقهاش شکل میگیرد و طالب چه نوع تولیداتی است. باید اذعان داشت دستمزدهای این رشته بر اساس معروفیت و برندبودن شخص و شرایط کار حال مستند یا داستانی و تیزر تبلیغاتی تعیین میشود و البته از یک عرف مندرآوردی تبعیت میکند، زیرا نظاممند و سندیکایی نیست. به قول معروف هر کس هر قدر زورش میرسد میگیرد.
متاسفانه در این کشور هیچکس نام سازندگان تیزر را نمیداند، چون هرگز بحث و نقدی مانند فیلمهای سینمای درباره آنها صورت نمیگیرد. متاسفانه درباره کارگردانان مستند نیز اگر در بین همصنفان سخنی به میان نیاید کسی چیزی درباره آنها نمیداند.
گهگاه مردم عادی خبری از فیلمسازی مستند میشنوند که در جشنوارهای جهانی جایزه برده و چون توجه و محبوبیت مخاطبان در جهتهایی گره خورده، بیشتر درآمدزایی رسانه تعیینکننده است. وگرنه بهای آنچنانی ندارد.
چه معیارها و استانداردهایی را برای بالابردن کیفیت آثارتان در نظر میگیرید؟
مهمترین معیار و استاندارد در شغل ما خلاقیت است،کارهایی که بتواند ذهن را در این راستا به تکاپو وا دارد و به ما امکان اندیشیدن بهتر و تبلور آنها را در کار بدهد، میتواند موجب ارتقای استانداردهای یک کارگردان بشود.
در فیلمسازی مطالعه و اشرافداشتن بر موضوعی که درباره آن میخواهیم فیلم بسازیم و کسب دانش درباره ساختارهای نوین فنی و تکنیکی سینما در کنار ارتقای سطح بینش و شناختهای زیباییشناسانه قدم اصلی به شمار میآید که باید بدون احساس خستگی برداشته بشود، زیرا ذهن همیشه نیازمند تمرین است و باید این چرخه تا پایان فعالیت حرفهای ادامه داشته باشد.
بهروزبودن و بهروزماندن مفهومی سخت اما اثرگذار است. در عین حال این دانش باید وارد فعالیت حرفهای شده و به صورت مداوم مورد تجربه و آزمایش قرار بگیرد.
هر پروژه سرفصل جدیدی از چالشها به همراه دارد، چون مشکلات آن با پروژههای دیگر به شرطی که نخواهید راه آزموده و کلیشهای را تکرار بکنید متفاوت است.
مطالب مرتبط:
- نویسنده : احمدرضا حجارزاده