گویا جشنواره فیلم کودک و نوجوان در رشد و شکوفایی سینمای کودک تأثیر چندانی نداشته است. سؤال اینجاست که اصلا چرا چنین انتظاری از جشنواره وجود دارد؟
کشور ما امروز انگار سرزمین جشنوارههاست ولی آیا بااینهمه جشنواره، ملت شادی هستیم؟ جالب اینجاست وقتی فلان بانک و بهمان پاساژ هم میخواهد قرعهکشی کند اسمش را میگذارد جشنواره؛ حتی در مدرسه دختر کوچک من هم وقتی میخواهند جشنی بگیرند، اسم آن را میگذارند جشنواره. گویا ما از لغت جشنواره زیاد استفاده میکنیم ولی منظورمان چیز دیگری است که احتمالاً جمع شدن و سخنرانی و شیرینی و پذیرایی به همراه چند قطعه موسیقی است.
اصل این جشنوارههای موردنظر، به سکه طلایی است که به فیلمها یا آدمها میدهند. اگر منظور دوستان از برگزاری جشنواره فیلم کودک این است که هیچ؛ این جشنواره حتی توان این را ندارد که روی پای خودش بایستد، چه رسد به اینکه بخواهد دیگری را راه بیندازد.
اینگونه جشنوارهها بهسرعت فراموش میشوند طوری که سال بعد دیگر به یاد نمیآورید که سال پیش چه اتفاقی افتاد و چه جشنوارهای برگزارشده بود، چه رسد به اینکه چرخه عظیم سینمایی مانند کودک و نوجوان را به حرکت دربیاورد.
چیزی که ما اسم آن را جشنواره گذاشتهایم، یک مراسم دیدوبازدید، یادبود، پذیرایی و حداکثر یکجور مراسم قدردانی بیشتر نیست، بیشتر شبیه مراسم ختم است که کمی شادتر برگزار میشود و با این تفاوت که غیر از شام، سکه هم میدهند.
این سکهها و تعداد آن، مثل نمره دادن معلم به شاگرد است. قدیمترها معمولاً معلمها به همه نمره 20 نمیدادند، معدود شاگردهایی بودند که بر اساس شایستگیهایشان نمره کامل میگرفتند، اتفاقی که متأسفانه امروز در حال منسوخ شدن است و به همین خاطر اخیرا نظام معلم و شاگردی هم از بین رفته است.
معلمی که بدون اعتبار، نمره 20 را خرج میکند دیگر معلم نیست بلکه بازاریاب است. عین همین اتفاق را امروز در جشنوارههای سینمایی میبینیم. در هرکدام از این جشنوارهها هرکس میآید و سهمیهاش را میگیرد.
فقط آدمی که در انتهای صف ایستاده تقدیر میشود یا درنهایت، نیمسکهای میگیرد ولی آنهایی که در جلوی صف ایستادهاند، چندتایی سکه میگیرند. در چنین شرایطی قرار نیست، کسی تلاش کند تا کاری انجام دهد چون ملاک، انجام کار نیست بلکه میزان نزدیکی به آدمی است که سکههای طلا را در دست دارد.
سینمای کودک از این مواردی که عنوان شد هم مهجورتر است زیرا ما اصولاً کودکان را انسانهایی با دستوپاهای کوچک و کوتاه فرض میکنیم؛ آدمهایی که چون دست و پای کوتاهی دارند، نمیتوانند حقشان را از بزرگترها بگیرند.
پس حقی در جامعه به آنها داده نمیشود جز اینکه در خانهها، بر پدر و مادر حکمرانی کنند ولی در جامعه هیچ جایگاهی ندارند.
مثلاً بچهها تا چه حد بر عملکرد وزارت آموزشوپرورش که ظاهراً به آنها میپردازند، محق هستند؟ جشنواره کودک و نوجوان هم لابد توسط عدهای از چنین مجموعهای اداره میشود که نسبت به کودکان جز این فکر نمیکنند.
یعنی در طول سال اصلاً کاری به آنها ندارند تا اینکه موعد جشنواره برسد؛ آنوقت همه لباسهای روشنتری میپوشند و کمی صورتیتر فکر میکنند و حتی اگر بشود چند کلمه کودکانهای هم بر زبان میآورند، در حدی که شأن و مقامشان حفظ شود.
درباره نویسنده بزرگی چون اریش کستنر شنیده بودم که در سمینارهایی که برای بزرگداشت او برگزار میشود، گاهی اوقات پیرمرد آنقدر شیطنت میکند که باید او را زیر میز و صندلیها پیدا میکردند!
حالا او را مقایسه کنید با مدیران و مسئولان پرطمطراق سینمای کودک که درباره کودکان از بس عصاقورتداده حرف میزنند که آدم را به یاد مجالس ترحیم میاندازند. ظاهراً فرهیختههای ما اساساً حوصله شوخی با کودکان را ندارند. نگاهشانهم که دیگر به هیچوجه به دنیای کودکی راه ندارد.
ما تصادفا برای خوشامد جهانیان رویدادی را برگزار میکنیم که خودمان سالهاست آن را فراموش کردهایم و برای آنها هیچ ارزش و پشتوانه فرهنگی، اجتماعی و سیاسی قائل نیستیم. نشانه بیمیلی ما هم این است که بهمحض پایان جشنواره کودک و نوجوان، در آن را میبندیم و به کناری میگذاریم تا سال بعد!
اعتبار بینالمللی این جشنواره از کجا آمده است؟ آیا صرف حضور چند میهمان خارجی نشان از بینالمللی بودن آن دارد؟ چند درصد از فیلمهایی که در این جشنواره به نمایش درمیآیند پسازآن به فستیوالهای دیگر میروند؟ چند درصد از آثاری که در این جشنواره جایزه گرفتند در دنیا بهعنوان آثار کودک به فروش رسیدهاند؟
ما در سالیان گذشته، فیلمهای موفقی هم در ژانر کودک داشتهایم اما موفقیت آنها ربطی به جشنواره فیلم کودک نداشته است.
جالب اینکه سینمای نوین ایران که موجی در جهان به راه انداخت و البته تمام شد، بیشتر در حوزه کودک بود ولی این موفقیتها چه ارتباطی به جشنواره کودک دارد؟ آیا این تصور وجود دارد که اول جشنواره به وجود آمد و بعد این موج ایجاد شد؟
فکر میکنم برای اثبات نادرستی این حرف باید تکرار شود که چند درصد از فیلمهای جایزه گرفته این جشنواره توسط پخش کنندگان جهانی خریداریشدهاند؟ تقریباً چیزی در حد هیچ!
پس چطور میتوان ادعا کرد این جشنواره در سطح دنیا مطرح بوده است؟ فستیوالی در دنیا مطرح است که وقتی فیلمی در آن جایزه گرفت، عدهای هوادار آن فیلم شوند و برای نمایش در دیگر مناطق دنیا آن را بخرند و ببرند، ولی به نظر من جشنواره کودک و نوجوان مانند کارنامه سراسر 20 بچهمدرسهایهاست که فقط برای برقرار بودن رابطه گرم میان مدرسه و اولیا قابل توجیه است.
اگر ما میهمانانی از خارج داریم برای آن است که خرج آنها را میدهیم و دراینمیان آنهایی که نمیآیند، نشان میدهند نسبت به کارشان جدی و سختگیر هستند که باوجود تقبل مخارج بالای سفرشان از سوی میزبانان، حاضر به انجام یک مسافرت تفریحی به ایرآنهم نمیشوند.
قصد مخالفت با این جریان را ندارم بلکه معتقدم این جریان باید بهدرستی بررسی شود. باید پذیرفت که ما چندان اعتبار بینالمللی در عرصه سینمای کودک و نوجوان نداریم چون راه و رسم معلمی را درست انجام نمیدهیم؛ با دادن نمرههای اضافی و سکهها و جوایز بیهوده به آثار کمارزش در سینمای کودک و نوجوان، ارزش جایزههایش را پایین آوردهایم. ازاینرو معتقدم جشنواره فیلم کودک و نوجوان نمیتواند جریان ساز فرهنگی شود.
اگرچه نباید فراموش کرد که برگزاری آنهم کار سختی است بهطوریکه شاید چندین بار تلاش شده تا همین جشنواره نیمبند هم برچیده شود. گویا عده زیادی هستند که معتقدند شیر نفتی که به سمت این جشنواره باز شده، میتواند صرف تفریحات سالمتری شود!
بااینحال باوجوداین همه فیلمساز، فیلم، مدیر و آدم خوشفکر، ایدههای درخشان و اعتبار بینالمللی سینمای ایران، متأسفانه این جشنواره هیچ جریانی ایجاد نمیکند درصورتیکه توانایی بالقوه آن را دارد.
- نویسنده : اسماعیل براری/کارگردان سینما
- منبع خبر : فرهنگیان پرس